omnishambolic

Persian (Farsi) translation: قاراش میش یا قاراشمیش، شلم شوربا یا شلم شوروا

GLOSSARY ENTRY (DERIVED FROM QUESTION BELOW)
English term or phrase:omnishambolic
Persian (Farsi) translation:قاراش میش یا قاراشمیش، شلم شوربا یا شلم شوروا
Entered by: Marzieh Izadi

For term searches and specialty glossaries, please try the new GBK glossaries
21:57 Mar 22, 2020
English to Persian (Farsi) translations [PRO]
Slang
Additional field(s): Cinema, Film, TV, Drama, General / Conversation / Greetings / Letters
English term or phrase: omnishambolic
Definition from Oxford Dictionary:
Adjective: A situation that has been comprehensively mismanaged, characterized by a string of blunders and miscalculations. First used in the British satirical television series The Thick of It.

Example sentence(s):
  • Ken could still win. Anger at the Prime Minister and his omnishambolic administration could still tip the scales. The Telegraph
  • On charities, the reality is that the Prime Minister is not making the rich worse off. He is making charities worse off. Over the past month we have seen the charity tax shambles, the churches tax shambles, the caravan tax shambles and the pasty tax shambles, so we are all keen to hear the Prime Minister’s view on why he thinks, four weeks on from the Budget, even people within Downing Street are calling it an omnishambles Budget. Ed MilibParliament of the United Kingdom
Glossary-building KudoZ




This question was created by:


This question is closed

قاراش میش یا قاراشمیش، شلم شوربا یا شلم شوروا
Definition:
کلمه قاراشمیش در محاوره بسیار کاربرددارد و برای درهم ریختگی استفاده میشود.
از ریشه ی آذری/ارمنی (قاریشمیش) به معنی به هم ریخته و درهم
بلبشو
درهم وبرهم
هیاهو
پیچ در پیچ
نامنظم
Selected response from:

Marzieh Izadi
Grading comment
4 KudoZ points were awarded for this answer



Summary of translations provided
5 +2قاراش میش یا قاراشمیش، شلم شوربا یا شلم شوروا
Marzieh Izadi
5شیر تو شیر، قاراشمیش، بلبشو
Hamidreza Ghobadi Rad
5نابسامان {به هم ریخته، درهم بر هم، قاتی پاتی، هردمبیل}
Navid Azizi Pirmohamadi


  

Translations offered


  confidence: Answerer confidence 5/5
شیر تو شیر، قاراشمیش، بلبشو


Definition from wiktionary:
واژه ای ترکی-قار(برف)،آش(باز کُن)،میش(ببند)
یعنی: برفو باز کنو گلوله کن-برف میباره و نمیباره،معلوم نیست هوا چطوره؟(این واژه اولین بار برای هوا استفاده شده است!)
کلمه قاراشمیش در محاوره بسیار کاربرددارد و برای درهم ریختگی استفاده میشود.
از ریشه ی آذری/ارمنی (قاریشمیش) به معنی به هم ریخته و درهم، بلبشو، خیط، درهم وبرهم، مخلوط درهم، هرج و مرج، بلا تکلیف، نابسامان، خر تو خر، شیر تو شیر

Example sentence(s):
  • کلمه قاراشمیش در محاوره بسیار کاربرددارد و برای درهم ریختگی استفاده میشود. - lamtakam  
  • در فرهنگ واژه ها قاراشمیش = در محاوره بسیار کاربرددارد و برای درهم ریختگی استفاده می شود - از ریشه ی آذری/ارمنی (قاریشمیش) به معنی به هم ریخته - iroon  
  • کتاب «اوضاع قاراشمیش می‌شود» یکی از جدیدترین کتاب‌هایی است که واحد کودکان و نوجوانان انتشارات همشهری منتشر کرده اما مخاطب این داستان طنز می‌توانند بزرگسالان هم باشند. به گزارش شیرین طنز، به نقل از خبرنگار کتاب و ادبیات فارس، کتاب «اوضاع قاراشمیش می‌شود» یکی از جدیدترین کتاب‌هایی است که واحد کودکان و نوجوانان انتشارات همشهری منتشر کرده است اما مخاطب این داستان طنز می‌توانند بزرگسالان هم باشند و اتفاقا مخاطب بزرگسال بیشتر از نکات ریزی که طاهره ایبد از آنها استفاده کرده لذت می‌برد و به آن می‌خندد. ماجرای اوضاع قاراشمیش این کتاب از تلفیق یک داستان قدیمی با وضعیت امروز به وجود می‌آید. دنیایی که حساب و کتاب خیلی از چیزها را ما آدم‌های امروز به هم زده‌ایم و وضعیت خنده داری به وجود آورده‌ایم. اوضاع قاراشمیش درباره عمو نوروز است و تصمیم ناگهانی او که از عمو نوروز بودن خسته می‌شود و تقاضای بازنشستگی می‌دهد و مدیر کل اداره تعطیلات با بحران پیدا کردن جانشین برای عمو نوروز مواجه می‌شود. از آن طرف وقتی خبر بازنشستگی عمو نوروز درز پیدا می‌کنند همه نگران خودشان و تعطیلاتشان می‌شوند که دیگر نورزی و بهاری در کار نیست، دیگر تعطیلات و عید و عید دیدنی در کار نیست و در نتیجه کلی اتفاق خوب از بین می‌روند و همه بیچاره می‌شوند. - shirintanz  
Hamidreza Ghobadi Rad
Native speaker of: Persian (Farsi)
Login to enter a peer comment (or grade)

  confidence: Answerer confidence 5/5 peer agreement (net): +2
قاراش میش یا قاراشمیش، شلم شوربا یا شلم شوروا


Definition from parsi.wiki:
کلمه قاراشمیش در محاوره بسیار کاربرددارد و برای درهم ریختگی استفاده میشود.
از ریشه ی آذری/ارمنی (قاریشمیش) به معنی به هم ریخته و درهم
بلبشو
درهم وبرهم
هیاهو
پیچ در پیچ
نامنظم

Example sentence(s):
  • قاراشمیش نامه اتاقک شلوغ و قاراشمیش: پله های کج و معوج را باید بالا می رفتی و وارد اتاقک شلوغ و قاراشمیش او با میز خیاطی کهنه و تق و لق و دهان کج کرده، و انواع پارچه و لباس ریخته آشفته و پاشیده مواجه می شدی ان لباس را برای شوریده دوخته بود (نوشته ی ‎رسول ارونقی کرمانی): تارنمای کتاب تخته بازان واشنگتن کتاب «اوضاع قاراشمیش می‌شود» (نوشته ی طاهره ایبد با تصویرگری میثم موسوی): به گزارش خبرنگار مهر، در داستان این کتاب، چیزها جا به جا و اصطلاحا قاراشمیش شده‌اند. مثلا عمونوروز تقاضای بازنشستگی کرده یا آقای مدیر کل در گوشی تلفن به پسرش می‌گوید که آبرویش را از سر چوب‌لباسی خانه بردارد و به اداره بیاید. منظور او از آبرویش، شلوارش است چون به خاطر حواس‌پرتی با زیرشلواری‌اش به اداره آمده است: تارنمای خبرگزاری مهر رباعی قاراشمیش اوضاع آن دیار قاراشمیش است/ دل پر غم است و به تشویش است ظلم و فساد، ز حد بیش است/ رزم_ رهایی است که در پیش است - iroon  
  • روز به اين شلم شوروايي و قاطي پاطي ديده بودين؟؟؟؟؟؟ - magicidea  
  • اوضاع شلم شوربا در خانه ی ما: (ازدواج! افسردگي! طلاق!) - askdin  

Explanation:
چون کلمه عامیانه است. تلفظ ها در گویش های مختلف متفاوت است مثلا
شلم شوروا = شلغم شوربا در گویش مازنی (مازندرانی) است.
Marzieh Izadi
Local time: 15:53
Native speaker of: Native in Persian (Farsi)Persian (Farsi)
PRO pts in category: 20

Votes in favor of/against selecting this as the best translation of the term asked
Yes  Hesam Arki
1 day 4 hrs
  -> Your comment is highly appreciated. Thank You!

Yes  Hamidreza Ghobadi Rad
52 days
  -> Your comment is highly appreciated. Thank You!
Login to enter a peer comment (or grade)

23 hrs   confidence: Answerer confidence 5/5
نابسامان {به هم ریخته، درهم بر هم، قاتی پاتی، هردمبیل}


Definition from dehkhoda:
نابسامان
لغت‌نامه دهخدا
نابسامان . [ ب ِ ] (ص مرکب ) بی ساز و برگ . (ناظم الاطباء). چیزی که هیچ سامان و اسباب با خود نداشته باشد. (آنندراج ). مختل . || بی سامان . بی سرانجام . بدون ترتیب و نظم و آراستگی . (ناظم الاطباء). آشفته کار. بی هنجار :

Example sentence(s):
  • مدیریت نابسامان زاینده رود بحران خشکسالی را تشدید کرده است - personal 
  • ای فلک سخت نابسامانی - dehkhoda  
Navid Azizi Pirmohamadi
Germany
Local time: 15:53
Native speaker of: Native in EnglishEnglish
Login to enter a peer comment (or grade)



Login or register (free and only takes a few minutes) to participate in this question.

You will also have access to many other tools and opportunities designed for those who have language-related jobs (or are passionate about them). Participation is free and the site has a strict confidentiality policy.

KudoZ™ translation help

The KudoZ network provides a framework for translators and others to assist each other with translations or explanations of terms and short phrases.


See also:
Term search
  • All of ProZ.com
  • Term search
  • Jobs
  • Forums
  • Multiple search